loading...
وبلاگ صبا چت|چت صبا
omidoo بازدید : 17 یکشنبه 18 فروردین 1392 نظرات (0)

با کسی باش که
وقتایی که دلت گرفته
حوصله نداری
ناراحتی
حس میکنی یه دنیا غم داری
بلد باشه شادت کنه
راه قلبتو بلد باشه
تنهات نزاه



خــــدا تنها روزنه امیدی است كه هیچگاه بسته نمی شود،
تنها كسی است كه با دهان بسته هم می توان صدایش كرد،
با پای شكسته هم می توان سراغش رفت،
تنها خریداریست كه اجناس شكسته را بهتر برمی دارد،
تنها كسی است كه وقتی همه رفتند می ماند،
...وقتی همه پشت كردند آغوش می گشاید،
وقتی همه تنهایت گذاشتند محرمت می شود
و تنها سلطانی است كه دلش با بخشیدن آرام می گیرد نه با تنبیه كردن.
خـــــــــــدا را برایتان آرزو دارم...

omidoo بازدید : 20 یکشنبه 18 فروردین 1392 نظرات (0)

شعر «زندگی» از سهراب سپهری

برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید
زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم/ زندگی زمزمه پاک حیات ست، میان دو سکوت/ زندگی، خاطره آمدن و رفتن ماست.....
 
شب آرامی بود
 می روم در ایوان، تا بپرسم از خود

زندگی یعنی چه؟
مادرم سینی چایی در دست
گل لبخندی چید، هدیه اش داد به من
خواهرم تکه نانی آورد، آمد آنجا
لب پاشویه نشست
پدرم دفتر شعری آورد، تکیه بر پشتی داد
شعر زیبایی خواند، و مرا برد،  به آرامش زیبای یقین
:با خودم می گفتم
زندگی،  راز بزرگی است که در ما جاریست
زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست
رود دنیا جاریست
زندگی ، آبتنی کردن در این رود است
وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم
دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟
!!!هیچ
زندگی، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند
شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری
شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت

زندگی درک همین اکنون است
زندگی شوق رسیدن به همان
فردایی است، که نخواهد آمد
تو نه در دیروزی، و نه در فردایی
ظرف امروز، پر از بودن توست

شاید این خنده که امروز، دریغش کردی
آخرین فرصت همراهی با، امید است
زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک
به جا می ماند
 
زندگی، سبزترین آیه، در اندیشه برگ
زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود
زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر
زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ
زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق

زندگی، فهم نفهمیدن هاست
زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود
تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست
آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست
فرصت بازی این پنجره را دریابیم
در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم
پرده از ساحت دل برگیریم
رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم
زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است
وزن خوشبختی من، وزن رضایتمندی ست
زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند
چای مادر، که مرا گرم نمود
نان خواهر، که به ماهی ها داد
زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم
زندگی زمزمه پاک حیات ست، میان دو سکوت
زندگی، خاطره آمدن و رفتن ماست
لحظه آمدن و رفتن ما، تنهایی ست
من دلم می خواهد
قدر این خاطره را دریابیم.
                           سهراب سپهری
omidoo بازدید : 18 یکشنبه 18 فروردین 1392 نظرات (0)

این سالها را خوب به خاطر بسپار

سالهائی که لبخند دگرگیسی کاملی از غم شده

و من هائی که در تنهائی شان غنی ترشده اند

این سالهای با فصل مشترک درد را به خاطر بسپار

سالهای بی تحویل را

بهار تعبیر هیچ خواب روشنی نیست

که در چرخش روزگار، ناگزیر می آید

دستش را روی قلب یخ زده ات میگذارد

تا حول حالنائی بشوی

به شکوه تمام قدمهای پیش رویت

با همه خستگی باید گذشت

قدم برداشت

رفت و زندگی را اززیر برفها بیرون کشید

حتی اگر دیگر چهار گوشه اش را ندارد

حتی اگر بوی نا میدهد

بی اعتنا به تکرار ها و تکرارها

باید چشم بست روی داستان سنگ و شیشه

باید چشم گشود به رویاها که جوانه زده اند،

در این بهار کمی بیشتر درنگ کنیم …

omidoo بازدید : 7 یکشنبه 18 فروردین 1392 نظرات (0)
خاطــــــره

یعنی :


یک سکوت غیرمنتظره


میان خنده های بلند





نــه از تنهــایــی مــی‌تــرســم،

نــه از تنهــا مــانــدن!


تــرســم از


تنهــا بــودن،


در كنــار دیگــــــری ســت . . .
omidoo بازدید : 20 یکشنبه 18 فروردین 1392 نظرات (0)

زیبایی ها را چشم میبیند و مهربانی ها را دل !
چشم فراموش میکند اما دل هرگز !
پس بدان که تا زمانی دل زنده است فراموش نخواهی شد …





به قول حسین پناهی:

نیستیم !


به دنیا می آییم...


عکس ِ یک نفره می گیریم !


بزرگ می شویم ،


عکس ِ دو نفره می گیریم !


پیر می شویم ،


عکس ِ یک نفره می گیریم …


و بعد...


دوباره باز نیستیم ...

omidoo بازدید : 22 یکشنبه 18 فروردین 1392 نظرات (0)

ارزشمندترین مکان هایی که می توان در دنیا حضور داشت :

در فکر کسی ،


در قلب کسی ؛


و در دعای کسی ...




مــادر یعنـی آرامـش
پــدر یعنـی آسایـش
خــدا هرگـز این دو تا رو از ما نگیـره !!!

omidoo بازدید : 26 یکشنبه 18 فروردین 1392 نظرات (0)

دریای نگاهت آرام بود
جذب موج های مهربانیت شدم...

نمی دانستم

در پس آنهمه آرامش
طوفانی نهفته
خشمگین

چنان در هم کوبید

احساسم را
غرق شدم...

خسته

شکسته
غمگین

ببین چطور

بازیچه ی جزر و مد احساست شدم...




برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید

omidoo بازدید : 16 یکشنبه 18 فروردین 1392 نظرات (0)

دراز می کشم
روبروی آسمان
با سرانگشت خیالم می کشم
ستاره ای نیمه جان...

نشسته بر بالینش

آدمکی تنها...
دعا بر لب
در حسرت آمین ها...

آدمک غمگین

چقدر شبیه من
ستاره ای ندارد
میان هفت آسمان...


برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید

omidoo بازدید : 37 یکشنبه 18 فروردین 1392 نظرات (0)

هیچ قصه گویی نیست که داستانش این گونه آغاز شود ،
که یکی بود ، دیگری هم بود .
همه با هم بودند .
و ما اسیر این قصه کهن ، برای بودن یکی ، یکی را نیست می کنیم .
از دارایی ، از آبرو ، از هستی . انگار که بودنمان وابسته نبودن دیگریست .
 هیچ کس نمیداند ، جز ما . هیچ کس نمی فهمد جز ما .
 و آن کس که نمی داند و نمی فهمد ، ارزشی ندارد ، حتی برای زیستن .
و این هنری است که آن را خوب آموخته ایم .
هنر نبودن دیگری

تعداد صفحات : 2

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 41
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 2
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 9
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 9
  • بازدید ماه : 25
  • بازدید سال : 97
  • بازدید کلی : 1,361
  • کدهای اختصاصی

    صفحات پاپ آپ